به گزارش قدس آنلاین، پدر و مادر شدن و قبول نقش مسوولیت والدگری اتفاقیست که آمارها نشان میدهد زنان و مردانی که در سن آن قرار دارند تمایل بسیار کمتری نسبت به نسل قبل از خود به آن نشان میدهند و همین باعث به وجود آمدن بحران جمعیتی در سالهای آینده برای کشور ما خواهد بود. با وجود تبلیغات و توضیحات مختلف از سوی انواع اشکال رسانه در سالهای اخیر و نیاز به فرزندآوری و حتی قوانین تسهیلکننده برای این امر همچنان فرزندآوری در کشور با بحران روبروست و هنوز عده زیادی ترجیح میدهند بدون فرزند یا با تکفرزند به زندگی ادامه دهند. برخی معتقدند رسانهها و فضای فرهنگی نیز در این باره مقصر است و نتوانسته آن طور که باید و شاید زمینهها را برای هدایت جامعه به سمت مسوولیتپذیری برای نقش والدگری آماده کند و تغییرات سبکزندگی نیز به این موضوع دامنه بیشتری زدهاست. اما در ۳۰ سال آینده کدام خانواده زندگی بهتری خواهد داشت؟
به بهانه هفته جمعیت با حجتالاسلام «محمدرضا جوان آراسته» مشاور خانواده در این باره گفتگو کردیم.
از ۱۰ سال قبل هشدارهای جمعیتی به کشور ما داده شدهبود و در ۵ سال اخیر به شکل جدی کارشناسان جمعیتی درباره بحران جمعیت کشور صحبت کردند و رسانهها با ساخت تیزرهای تبلیغی و برنامههای مختلف سعی در تشویق فرزندآوری در کشور داشتند و حتی ضد مواضع قبلی در زمان دهه شصت صحبت کردند. با این حال طبق آمارها فرزندآوری در کشور اصلا رو به بهبود نبودهاست. چه تصویری از آینده را میتوان جلوی چشم خانوادهها گذاشت تا تمایل به فرزندآوری را در آنها تقویت کنند.
من وقتی به مساله جمعیت و فرزندآوری فکر میکنم یک تصویر در آینده جلوی چشمم میآید. طبق گفتههای کارشناسان جمعتی ما در آینده به دورهای خواهیم رسید که جمعیت کشور سالمند میشود. دورهای که شغل وجود دارد ولی نیروی کار شاغل نیست. دقیق برعکس گذشته که جمعیت بود ولی مدرسه نبود و مدام مدرسه میساختند و بچهها دو نوبته بودند و بعد کار رسید به جایی که مدرسه بود ولی دیگر دانش آموز نبود و حتی دو نوبته بودن دیگر معنایی نداشت. در آن دوره دغدغهها با دغدغههای امروز متفاوت بود. مشکل آدمها این نبود که کجا سرکار بروند. انتخابها محدود بود. اما در آینده کار هست و آدمها انتخاب میکنند که در کدامیک موفقتر هستند و آن را بیشتر دوست دارند.
یکی از تصاویری که من از آینده در ذهنم میآیند تصویر یک خانوادهای با چهار فرزند است که با مقیاسهای امروز به آن پرجمعیت میگویند. در یک چشمانداز ۲۰ یا ۳۰ ساله که بسیاری از ما اگر زنده باشیم سالمند هستیم. این خانواده چون جمعیت دارد برندهاست. در آن جامعهای که جمعیت ندارد و به علت توسعه مشاغل دغدغههای معیشتی امروز وجود نخواهد داشت خانواده پرجمعیت امتیازاتی دارد که بقیه ندارند. او شادی و خوشی و موفقیتی را به دست میآورد و لذت میبرد که دیگران نمیتوانند دیگر آن را به دست بیاورند چون ۳۰ سال قبل باید برایش زحمت میکشیدند و نکشیدند. آنجاست که این خانواده برای عموم حسرتبرانگیز است. چون این خانواده بزرگ داشتن چیزی نیست که با خریدن به دست بیاید.
چرا در جامعه ما با وجود اینکه میل به فرزندآوری یک میل غریزی انسانیست که همیشه همراه انسان بودهاست. تمایل به فرزندآوری افت شدیدی داشتهاست. اگر بخواهیم جدای از مسائل اقتصادی نگاه کنیم چه اتفاقی افتادهاست؟ چون حتی در دهکهای بالای اقتصادی هم میل به فرزندآوری وجود ندارد.
از دلایل اینکه آدم ها کمتر میل به فرزند آوری دارند؛ کم ارزش بودن جایگاه پدری و مادری از نظر آنهاست به نظرم تا حدی خودشان غافل شدند. یعنی ما در اطرافمان آدمهای فراوانی داریم که با خودشان در چالش هستند از چالش های مالی گرفته تا چالش های پیچیده فلسفی مثل اینکه من چرا باید یک انسان به زمین اضافه کنم زمانی که بقیه انسان ها اینجا در رنج هستند خب چه کاریست من بچهدار شوم به جایش میروم یک یتیم یا بیسرپرست از پرورشگاه میآورم و بزرگ میکنم. این قبیل افکار و تحلیلهای غلط در ذهن آدمها جامعه ما را به سمت دور شدن از فرهنگ فرزندآوری و پدر یا مادر شدن بردهاست. در حالی که فرزندآوری یک قدم مهم در مسیر رشد انسان است. دقیقا از آن قدمهاست که وقتی آدم بر میدارد به دستاورد مهمی میرسد ولی در این قدم و چالش بماند شکست میخورد.
مثلا در مورد ازدواج ، در یک سنی آدم ها واقعا بدون ترس ازدواج میکنند بدون فکر به آینده و چالشها و آن هم اوایل جوانی است اگر ۶ یا ۷ سال بزرگتر شد یک نوع عقلانیتی در این آدم رشد میکند که مانع برخی ریسکها و یا توی گودافتادنها میشود. یعنی اجازه رفتن به سمت ازدواج را نمی دهد این یک نوع عقلانیتی است که مانع خیلی کارهاست و باید از آن بگذریم و بعضی رشدشان در گذشتن از این عقلانیت است. چون این نوع عقلانیت حداقلی است بیش تر از آنکه آدم را به کنش وادار کند به بهانههای مختلف آدم را به سکون میکشد. من فکر می کنم بخش زیادی از جامعه ما در حال دست و پنجه نرم کردن با این عقلانیت است و طیف وسیعی سوال در ذهنش دارد که اجازه حرکت به او نمیدهد. الزاما هم مشکل اقتصادی نیست. اندیشه اینکه خرج بچه را چطور تهیه کنم خودش مانع است یک مانع دیگر هم این است که وقتی فکر میکنم می بینم واقعا نمی توانم خرج بچه ام را تهیه کنم و این مانع دوم است و همین اجازه پیشروی به او نمیدهد.
چه چیزهای دیگری در جوانهای امروزی به نظر شما تغییر کردهاست که مانع فرزندآوری شدهاست و این تمایل را از آنها گرفتهاست؟
مسوولیتپذیری هم بسیار مهم است.وقتی به اطراف خودمان نگاه کنیم و به این فکر می کنیم که ما آدمها چقدر مسوولیت پذیر هستیم و در حیطه های مختلف شغلی، دوستی و حتی امورات شخصی خودمان چه مسوولیتهایی داشتیم حس من این است که چندان مسوولیتپذیر نبودهایم و چه بسا دوست داریم شانه را از بار مسوولیت خالی کنیم ولی از طرف حق را مطالبه میکنیم. اگر در جامعهای مسوولیت پذیری از یک حداقل لازمی پایینتر آمد؛ یعنی نشود به آدمها نمره قبولی در مسئولیت پذیری داد در این صورت یکی از مواردی که جامعه با چالش روبرو می شود جمعیت و تشکیل خانواده و فرزند آوری است. چون نقش پدری و مادری شدیدا مسوولیت آور است. زمانی که من تبدیل بشوم به یک مرد و شوهر کارهای زیادی باید انجام بدهم و وظیفه دارم و اگر تبدیل به پدر شوم مسوولیت دارم. ما آدم های مسئولیت ناپذیر یا شل در مسئولیت وقتی اسم مسوولیت به میان بیاید پایمان می لرزد.




نظر شما